برگزاری کرسی ترویجی حکمت جامعه و تاریخ از منظر حکمای نو صدرایی (علامه طباطبایی و شهید مطهری)


کد خبر :
488

چهارمین کرسی علمی ترویجی با عنوان «حکمت جامعه و تاریخ از منظر حکمای نو صدرایی (علامه طباطبایی و شهید مطهری)» با مجوز شورای اعطای مجوزهای علمی حوزه علمیه خراسان روز سه شنبه 10 بهمن ماه 1402 در مدرسه علمیه عباسقلی خان برگزار گردید.

چهارمین کرسی ترویجی با عنوان «حکمت جامعه و تاریخ از منظر حکمای نو صدرایی (علامه طباطبایی و شهید مطهری)» با مجوز شورای اعطای مجوزهای حوزه علمیه خراسان روز سه شنبه 10 بهمن ماه 1402 در مدرسه علمیه عباسقلی خان برگزار گردید.
در این کرسی که با ارائه دکتر محمدرضا قائمی نیک، دکتری علوم اجتماعی و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم اسلامی رضوی برگزار گردید، حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر غلامرضا صدیق اورعی، عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد به نقد پرداخت و حجت‌الاسلام محمد باقر احسنی، دانشجوی دکتری فلسفه، مدیریت کرسی را بر عهده داشت.
در ابتدای جلسه استادمحمدرضا قائمی نیک بیان کرد که علامه طباطبایی بر اساس اصل استخدام قائلند که در جمعی که تشکیل می شود، افراد آن مجموعه دیگران را به خدمت می گیرند که شروع بنیاد تشکیل جامعه است. به محض تشکیل اجتماع،جامعه منشأ اثر می شود و جامعه از خود افراد مستقل می شود. و بعد از آن اعتباریاتی در جامعه حاصل می شود :که از جمله عدل است .در همین موضوع  شهید مطهری اصل فطرت را پایه مبنای واقعیت تشکیل اجتماع میدانند نه اصل استخدام را، هر چند اصل استخدام را قبول دارند.
علامه طباطبایی برای جامعه اصالت قائل است و آن را یک حقیقت مستقل از   افراد آن می‌دانند ،  و استدلالشان هم این است که چون جامعه دارای اثر هست پس حقیقت و واقعیت دارد، بنابراین اصالت دارد در مقابل افراد جامعه.(چون در فلسفه هرچیزی که دارای اثر است، پس حقیقت دارد.)
در ادامه استاد غلامرضا صدیق اورعی هیئت علمی – دکتری دانشگاه فردوسی پس از اتمام سخنان استاد قائمی نیک، به عنوان مقدمه اصل تشکیل این جلسات را با ارزش معرفی نمودند.
ایشان در ابتدای نقد خود بر مباحث دکتر قائمی نیک بیان کرد: مطلبی را که به امیل دورکیم نسبت داده اند(که او قائل به اصالت جامعه است) ، (از جمله خود استاد قائمی نیک و شهید مطهری و علامه مصباح یزدی) این درست نیست، وفرمودند که شایسته است که کتاب کامل او را مطالعه قرار دهند نه خلاصه کتابی از ایشان را که بیشتر در دسترس می باشد.
استاد اورعی در پاسخ و نقد اصالت جامعه فرمودند: بله گاهی می شود در جامعه آثاری دیده می شود که نمی توان گفت اثر فلان شخص به نام الف یا ب یا ... است لذا جامعه شناسان  دنبال آن بودند که این اثر را به چه کسی نسبت بدهند( چون هر اثری قطعا موثری دارد) که از آن در علوم جامعه شناسی به «آثار ناخواسته عمل» یاد می کنند.  جامعه چیزی جدا از افراد نمی‌باشد و آن فعلی که از جامعه صادر می‌شود از جهت کنار هم قرار گرفتن افراد است(یعنی کل چیزی نیست جز از کنار هم قرار دادن اجزاء) وجامعه حقیقتی جدا از افرادآن جامعه ندارد بلکه بر اساس مبنای ایشان آن چیزی که جدا از خود افراد در نظر می گیرند همان افعال ناخواسته افراد است: مثل ترافیکی که در جامعه به خاطر ازدحام ماشین و افراد حاصل می شود،این مقوله ترافیک یک فعل ناخواسته افراد است نه اینکه یک حقیقت جدا و مستقل از اجتماع. یعنی افراد جامعه آن را اراده نکرده اند؛ ولی لازمه اراده جامعه می باشد.
و در مثال دومی هم بیان نمودند: مثلا زمانی که سیب زمینی در یک جامعه فراوان کاشته می‌شود و مردم نمی‌خواستند و اراده این را نداشتندکه این محصول ارزان بشود اما بر خلاف خواسته افراد جامعه، ارزان می‌شود، و لذا مجبور می‌شوند سیب زمینی را ارزان بفروشند.  در واقع این افعال ناخواسته به خاطر تزاحم افراد حاصل می شود نه اینکه این افعال مستقل از خود افراد ایجاد شود و یک واقعیتی غیر از خود اجزای جامعه باشد.
البته در ادامه مخاطبین هم در مباحثه شرکت نمودند و سوالاتی را مطرح کردند. از جمله سوال اینکه فرق حکمت با فلسفه چیست؟، که استاد قائمی مقاله خودشان را با نام حکمت اسم گذاری کردند.
استاد اورعی در مقام پاسخ بیان کرد: لفظ حکمت از متون قدیمی اسلامی است و با لفظ فلسفه یک معناست. البته ممکنه بعضی از لفظ حکمت، به ذهنشان حکمت عملی بیاید و دچار اشتباه شوند.
دکتر قائمی نیک در پاسخ بیان کرد: اشکال اول استاد اورعی را می پذیرند و خودشان هم البته واقف بر این بودند، که قبل از این یکی از اساتید دانشگاه باقرالعلوم این تذکر را داده بودند که البته از بعضی متون دور کیم هم این استفاده می شود. البته افرادی مثل آرون بیشتر تفسیر اصالت جامعه ای از  دورکیم داشتند. که شهید مطهری هم بیشتر بااین تفسیر مواجهه بودند.
حجت‌الاسلام صدیق اورعی پرسشی را مطرح کرد که استدلال شهید مطهری از فلسفه صدرایی در باره اصالت جامعه را لطفا تبیین نمایید؟
دکتر قائمی نیک پاسخ داد: شهید مطهری چند استدلال دارند ولی شاید محکم ترین استدلال ایشان از مسیر انسان شناختی باشد(یا علم النفس) که از حیثِ نوع متوسط می باشد. در آنجا انسان بودن انسان را نوع اخیر نمی دانند(بر خلاف سخن مشهور منطقیون) بلکه نوع متوسط می دانند. و این نوع متوسط امکان های جدید زیادی برای تحقق و رسیدن به  نوع اخیرِ خودش دارد.   و یکی از آن امکان های جدید ، امکان تشکیل جامعه است. پس در واقع دو اصالت نیست بلکه یک اصالت است. که مبتنی بر اصالت وجود است. اما چون وجود، تشکیکی می باشد،جامعه بخشی از آن مراحل وجود هست. لذا همان طور که نفس با بدن ارتباط دارد و در هر مرحله  یک حقیقت و یک شأن دارد، جامعه هم یک مرتبه از مراتب نفس او می باشد.


عضو شوید :

لینک کوتاه :
eeta.hozehkh.com/?p=488

برچسب ها :

اشتراک گذاری :
Share:

اخبار مرتبط

اخبار