کرسی «بررسی فلسفی ارتباط نفس و بدن در تجربه‌های نزدیک به مرگ» در حوزه علمیه خراسان برگزار شد


کد خبر :
462

دوازدهمین کرسی ترویجی با مجوز شورای اعطای مجوزهای حوزه علمیه خراسان و توسط دبیرخانه رقابت های نخبگانی علوم عقلی با عنوان «بررسی فلسفی ارتباط نفس و بدن در تجربه‌های نزدیک به مرگ از آغاز تا انجام بر اساس مبانی ‏حکمت متعالیه» در سالن نشست‌های علمی هتل ولایت مشهد در تاریخ ۱۰ اسفندماه ۱۴۰۲برگزار شد.

دوازدهمین کرسی ترویجی با مجوز شورای اعطای مجوزهای حوزه علمیه خراسان و توسط دبیرخانه رقابت های نخبگانی علوم عقلی با عنوان «بررسی فلسفی ارتباط نفس و بدن در تجربه‌های نزدیک به مرگ از آغاز تا انجام بر اساس مبانی ‏حکمت متعالیه» در سالن نشست‌های علمی هتل ولایت مشهد در تاریخ ۱۰ اسفندماه ۱۴۰۲برگزار شد.
در این کرسی که با ارائه حجت الاسلام سید محمد مرویان حسینی پژوهشگر علوم عقلی برگزار گردید، حجت الاسلام و المسلمین دکتر علی شیروانی عضو هیأت علمی گروه فلسفه و کلام پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و دکتر عباس جوارشکیان عضو هیات علمی دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی، به نقد و بررسی کرسی پرداختند و مدیریت علمی این کرسی بر عهده حجت الاسلام علی حسینی سی سخت مدرس حوزه و دانشگاه بود.
 
در ابتدای کرسی حجت الاسلام مرویان به تجربه های نزدیک به مرگ از سوی افراد مختلف اشاره کردند که این تجربه ها یکسان نیستند و سوالی در ذهن ایجاد می کند که آیا بر اساس مبانی حکمت متعالیه و نظرات ملاصدرا می‌توان چنین ادعاهایی که دست‌کم شامل سه عنصر اصلی، مفارقت نفس از بدن، زندگی موقت و دارای ادراکات جدید نفس بدون بدن و نهایتاً بازگشت نفس به بدن را پذیرفت؟

در ادامه ایشان در پاسخ به سوال یاد شده بیان داشت: تحقیقات نشان می دهد، می‌توان دو فرضیه را مطرح کرد:
الف: انسان در تجربیات نزدیک به مرگ، مرگ موقت اخترامی را که حاصل آسیب‌دیدن بدن است تجربه می‌کند و به‌صورت موقت در عالم برزخ و با بدن اخروی که با تناسخ ملکوتی ایجاد شده است زندگی می‌کند و نهایتاً به بدن مادی بازمی‌گردد.
ب: آنچه برای افراد تجربه‌گر رخ می‌دهد صرفاً اختلال در حرکت جوهری نفس است و منتهی به مرگ حتی مرگِ موقت فردِ تجربه‌گر نمی‌شود. به‌موجب این اختلال، بدن امکان همراهی با نفس را در حرکت جوهری از دست می‌دهد؛ اما نفس که منهای بدن نیز قادر به ادراک است در عالم ادراک سیر می‌کند و پس از درمانِ بدن و بازیابی، امکان حرکت به آن بازمی‌گردد.
وی افزود: پژوهش حاضر هر دو فرضیه را و بلکه احتمال وقوع هر دو را به‌حسب موارد و افراد مختلف ممکن می‌داند هر چند معتقد است ابتنای فرضیه دوم بر مبانی حکمت متعالیه مستحکم‌تر است. گرچه می‌توان این احتمال را مطرح کرد که تجربه‌های نزدیک به مرگ به‌حسب اختلاف موارد و افراد تجربه‌گر به هر دو صورت واقع می‌شوند. بدین صورت که گاهی چنان مفارقت نفس از بدن به‌صورت توفی و کامل صورت می گیرد که می‌توان به راحتی این اتفاق را مرگ اخترامی لکن به‌صورت موقت برشمرد؛ اما گاهی نیز مفارقت نفس، صرفاً در حد یک اختلال موقت قابل‌رفع در حرکت جوهری باقی می ماند و به توفی و جدایی کامل نفس از بدن منجر نمی‌شود. ظاهراً اکثر تجربه‌های نزدیک به مرگ از نوع دوم هستند وبنابراین فرضیه دوم کارکرد بیشتری در توجیه آنها دارد. اما امکان وقوع مرگ موقت اخترامی و فرضیه دوم نیز وجود دارد.
در ادامه دکتر جوارشکیان دانشیار دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی، نکات و ملاحظات ذیل را در تکمیل مقاله بیان کردند:
الف: تقسیم ثنایی در مرگ نادرست است. بلکه علاوه بر مرگ طبیعی و اخترامی، مرگ ارادی هم وجود دارد.
بر اساس مبانی حکمت متعالیه در مرگ طبیعی، نفس به درجه ای از تکامل می رسد که بی نیاز از بدن می شود اما در مرگ ارادی اینگونه نیست و نفس مجدد برمی گردد. در مرگ طبیعی بدن فرو می ریزد ولی در مرگ ارادی دیگر اینگونه نیست و نمی شود گفت نفس دیگر نیازی به بدن ندارد.
ب: در نسبت بدن مثالی با بدن طبیعی مسئله ای پیش می آید که آیا بدن مثالی با بدن طبیعی وحدت دارد؟ برخی قائل به تفکیک شده اند اما طبق دیدگاه ملاصدرا تفکیک نیست. و وحدت میان همه ابدان هست. بعد از مفارقت گفته شده که بدن مثالی داریم حال سوال این است که نحوه وحدت میان بدن طبیعی و بدن مثالی به چه شکل است؟ نحوه ارتباط نفس با بدن و تفسیر فلسفی آن، مسئله اتحاد و افتراق نفس و بدن چالش اساسی در فلسفه صدرایی است که به خوبی باید تبیین شود.
ج: مسئله تحقیق، تحلیلِ فلسفی جدایی نفس از بدن است. حال چالش این است: اگر دو امری که متحد الوجودند چگونه جدا می شود و دوباره برمی گردد و با هم متحد می شود. (افتراق دو موجود متحد محال است.) و مسئله رجعت اتفاق می افتاد. آیا منعی ندارد که دو امری که متحداند از همه جدا شوند؟ با توجه به مبنای اصالت الوجود ملاصدرا این یک مسئله ای است که باید به خوبی تحلیل شود.
د: رابطه میان نفس و بدن اتحاد ذاتی است و بدن هویت نفسانی دارد. تعلق ذاتی نفس با بدن با مسئله مرگ و توفی باید مورد توجه قرار بگیرد.

در ادامه دکتر شیروانی در تأیید نکات بیان شده دکتر جوارشکیان برخی ملاحظات دیگر را بیان کردند:
الف: در تحقیق یاد شده باید به خوبی روشن شود که به دنبال حل کدام چالش فلسفی هستید؟
ب: بر اساس آموزه های دینی دیگر کسی بعد از مرگ خود برنمی گردد تا بگوید که پس از مرگ چه اتفاقی افتاده است. به همین دلیل آنچه بیان شده مربوط به تجربیات پیش از مرگ است.
ج: در مرگ انقطاع کامل صورت نگرفته و باید جنبه تدبیری نفس نسبت به بدن مورد توجه قرار بگیرد. در مرگ هم شدت تدبیر نفس نسبت به بدن کم رنگ می شود نه اینکه انقطاع کامل صورت گرفته باشد.
د: خلط میان تجربیات نزدیک به مرگ و تجربیات پس از مرگ صورت گرفته است. این دو مقوله جدا از هم هستند و باید به صورت متمایز از هم تحلیل شود.
در انتها ارائه دهنده برخی از اشکالات را وارد دانسته و بر نکات دیگری در ارائه خود تأکید داشت از جمله اینکه رابطه میان نفس با بدن و چالش به وجود آمده در تجربیات نزدیک به مرگ با حمل حقیقت و رقیقت میان نفس و بدن قابل تبیین است. همچنین مسئله اتحاد نفس و بدن در تجربیات نزدیک به مرگ با مبانی حکمت متعالیه سازگاری کامل دارد و نیازی به بازخوانی مجدد مبانی صداریی ندرایم، زیرا نفس با بدن تعلق ذاتی دارد و با حمل حقیقت و رقیقت قابل تبیین است نه حمل شایع. نفس بما هی نفس در تعلق ذاتی نداریم و هویتی جداگانه با بدن ندارد. در جدایی نفس با بدن دو صورت کلی داریم یا جدایی به صورت مرگ و توفی است یا به صورت اختلال صورت می گیرد. اختلال هم با مبنای حرکت جوهری در نفس قابل تحلیل فلسفی است.


عضو شوید :

لینک کوتاه :
eeta.hozehkh.com/?p=462

برچسب ها :

اشتراک گذاری :
اشتراک گذاری :

اخبار مرتبط

اخبار