کرسی ترویجی کارکرد اصل تجرد ادراک و تجرد نفس در حل چالش‌ها و مسائل مرتبط با تجربیات نزدیک به مرگ برگزار شد


کد خبر :
477

نهمین کرسی ترویجی با مجوز شورای اعطای مجوزهای حوزه علمیه خراسان و توسط دبیرخانه رقابت های نخبگانی علوم عقلی با عنوان «کارکرد اصل «تجرد ادراک» و «تجرد نفس» در حل چالش‌ها و مسائل مرتبط با «تجربیات نزدیک به مرگ» در سالن نشست‌های علمی هتل ولایت مشهد در تاریخ ۱۰ اسفندماه ۱۴۰۲برگزار شد.

نهمین کرسی ترویجی با مجوز شورای اعطای مجوزهای حوزه علمیه خراسان و توسط دبیرخانه رقابت های نخبگانی علوم عقلی با عنوان «کارکرد اصل «تجرد ادراک» و «تجرد نفس» در حل چالش‌ها و مسائل مرتبط با «تجربیات نزدیک به مرگ» در سالن نشست‌های علمی هتل ولایت مشهد در تاریخ ۱۰ اسفندماه ۱۴۰۲برگزار شد.
در این کرسی که با ارائه حجت الاسلام  سعید فامیل دردشتی پژوهشگر علوم عقلی برگزار گردید، حجت الاسلام و المسلمین دکتر علی شیروانی عضو هیأت علمی گروه فلسفه و کلام پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و دکتر عباس جوارشکیان عضو هیات علمی دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی، به نقد و بررسی کرسی پرداختند و مدیریت علمی این کرسی بر عهده حجت الاسلام محمدحسن معین، مدرس حوزه و دانشگاه بود.
در ابتدای کرسی حجت الاسلام سعید فامیل دردشتی به تبیین مختصری از شرح اصطلاحات و مفاهیم کلیدی بکار رفته در این تحقیق، بدین قرار پرداخت:
1) اصل تجرد ادراک: مطابق این اصل مطلق ادراکات «حسی»، «خیالی» و «عقلی» مبرای از ماده و مجرد هستند؛ با این تفاوت که ادراکات حسی و خیالی در عین تجرد از ماده، مجرد از آثار ماده نظیر شکل و اندازه، نیستند، اما ادراکات عقلی تجرد تام از ماده و آثار ماده دارند. در مقابل این دیدگاه، نظر حکمای مشاء است که تنها قائل به تجرد صور علمیۀ عقلی هستند و صور حسی و خیالی را مجرد نمی‌دانند.
در ادامه ایشان برای اثبات تجرد مطلق ادراکات به برخی استدلال‌هایی اقامه شده اشاره کردند و در پایان نتیجه گرفتند که می‌توان ادعا نمود که در جمیع ادراکات و علوم آدمی اعم از ادراکات و علوم «حسی»، «خیالی» و «عقل
ی»، «محسوس بالذات»، «متخیل بالذات» و «معقول بالذات»، حقیقتی «مجرد» و «غیر مادی» می‌باشد.

 
2) اصل تجرد نفس: اصل تجرد نفس، یکی از اصول مسلم فلسفۀ اسلامی است؛در فلسفه صدرائی بعد از اثبات تجرد ادراک، تجرد نفس به راحتی قابل اثبات است.
3) چیستی تجربه نزدیک به مرگ: گسترش روز افزون علم پزشکی در چند دهه‌ی اخیر، این فرصت را برای بیمارانی که در آستانۀ مرگ قرار گرفته‌اند، فراهم آورد که در طی فرآیند احیاء  از مرگ قطعی به زندگی عادی بازگردند. این بازگشت از آستانۀ مرگ به زندگی عادی همراه با نقل برخی از گزارشاتی است که دربردارندۀ شاخصه‌هایی «ماورایی» و «رمزآلود» است.
ایشان در ادامه اشاره ایی به تعاریف و تبیین های ذکر شده از "تجربه های نزدیک به مرگ" در مقاله پرداختند و چنین نتیجه گرفتند که در مجموع می‌توان با در نظر گرفتن هسته‌های مشترک تبیین‌هایی که برای بیان چیستی «تجربۀ نزدیک به مرگ» وجود دارد، این تجربه را تجربه‌ای دانست که در بردارندۀ ادراکی «ماورایی»، «رمزآلود»، «روحانی» و «متعالی» است.
البته این تجربه هنگامی رخ می‌دهد که فرد تجربه‌گر دچار «مرگ بالینی» شده است.
در ادامه به تفاوت مرگ بالینی و مرگ زیست شناختی پرداختند. در «مرگ بالینی» امکان بازگشت به زندگی کاملا منتفی نیست و تنها گردش خون و تنفس متوقف می‌شود. در همین شرایط است که گفته می‌شود، تجربه‌گر واقعا نمرده است و تنها در آستانه و نزدیک به مرگ است.
ایشان در ادامه به مسائل و چالش‌های تجربیات نزدیک به مرگ پرداختند و با ابر مسأله و ابر چالش شروع کردند:
از دیدگاه عصب شناس و زیست پزشک در تجربیات نزدیک به مرگ چگونه فرد دارای ادراک و شعور است با اینکه می‌دانیم به واسطه مرگ بالینی گردش خون و تنفس متوقف گردیده است و بدن هیچگونه فعل و انفعالی از جمله مشاهده و ادراک نمی‌تواند داشته باشد.این در صورتی است که بگوییم خون رسانی به سلول‌های مغزی متوقف می‌شود.اما اگر بگوییم خون‌رسانی به سلول‌های مغزی دچار اختلال شده و سوخت و ساز، کامل متوقف نشده طبق باور ایشان که ادراک را امری مادی می‌دانند باید در این صورت ادراک ضعیف شود و نه قوی، در حالی که تجربه‌گر گذشته  آینده را با تفصیل می‌داند.در نتیجه این مشاهدات را نمی‌توان مستند به سلول‌های مغزی دانست.
ایشان در ادامه به برخی ریز چالش‌ها نیز اشاره کردند از جمله:
1:«تجربۀ نزدیک به مرگ» و چالش «زمان و مکان»
2: «تجربۀ نزدیک به مرگ» و چالش «تجربیات نامتعارف»
3:«تجربیات نزدیک به مرگ» و چالش «عدم واقع‌نمایی این تجربیات با استناد به شرایط مشابه آزمایشگاهی»
4:«تجربیات نزدیک به مرگ» و «چالش غیر قابل حلّ واقع‌نمایی تجربۀ مرگ حقیقی»
ایشان در توضیح آن بیان داشت که نمی‌توان به نحو یقین حکم نمود تجربیاتی که در هنگام «تجربۀ نزدیک به مرگ» به «واسطۀ مرگ بالینی» رخ می‌دهد، دقیقا همان اتفاقاتی است که هنگام وقوع «مرگ واقعی» یا «مرگ بدون بازگشت» رخ می‌دهد، چون فرض بر این است که با وقوع «مرگ واقعی» یا همان «مرگ بدون بازگشت» تجربه‌کننده‌ای وجود ندارد تا گزارشات و تجربیات او با گزارشات و تجربیات کسی که «تجربۀ نزدیک به مرگ» داشته است، مقایسه شود و میزان مشابهت یا تفاوت میان این دو مرگ کشف گردد. صرف نظر از وجه افتراق مذکور که واقع‌نمایی «تجربیات نزدیک به مرگ» را در مورد «مرگ واقعی» با خدشه مواجه می‌سازد، توجه به این مطلب نیز ضروری است که «تجربیات نزدیک به مرگ» نوعی مکاشفۀ شخصی است که عمدتا در عالم «خیال متصل» شخص تجربه کننده اتفاق می‌افتد، عالمی که عوامل مختلف معرفتی یا غیر معرفتی می‌تواند در اعتبار و واقع‌نمایی ادراکات آن دخیل باشد و حال آنکه بخش عمده‌ای از مشاهدات و حقایقی که در هنگام «مرگ واقعی» یا همان «مرگ بدون بازگشت» اتفاق می‌افتد، مربوط به عالم «مثال منفصل» است که سراسر «حقیقت» و «واقع‌نمایی» است. بر این اساس نهایت واقع‌نمایی و نتیجه‌ای که «تجربیات نزدیک به مرگ» در پی دارد، منحصر در این امر می‌گردد، که حقیقت ادراک امری «مادی»، «بدنی» و ناشی از «فعل و انفعالات مغزی» نیست؛ بلکه ادراک امری «مجرد»، «غیر مادی» و «ملکوتی» است. البته باید توجه داشت که چنین نتیجه‌ای در فضایی که سعی دارد تمام مقوله‌ها و پدیده‌های موجود در زندگی بشر از جمله «علم» و «ادراک» بشر را تفسیر «مادی» و «طبیعی» نماید، بسیار حائز اهمیت است و می‌تواند به عنوان مقدمه‌ای برای اثبات بُعد «مجرد» و «ملکوتی» وجود انسان محسوب گردد.

در ادامه آقای دکتر جوارشکیان به نقد ارائه پرداختند. در ابتدا عنوان داشت که این بحث بسیار مهم و تاثیرگذار می‌باشد خصوصاً در دنیای امروز که نگاه مادی انگارانه حاکم است ایشان چند مسئله را مطرح کردند اول اینکه شما می‌خواهید از طریق تجربیات نزدیک به مرگ تجرد را اثبات کنید یا بر مبنای باور به تجرد نفس و تجرد ادراک می‌خواهید آن تجربیات را تحلیل کنید. البته ادله تجرد ادراک و تجرد نفس در محل خودش به اثبات رسیده و نیازی به این فعل و انفعالات مغزی نیست.
ضمن اینکه با قطع خون رسانی به مغز، فرایندهای مغزی پایان نمی‌پذیرد و فعل و انفعالات مغزی برقرار است و مغز خاموش خاموش نداریم حتی در مرگ قطعی.
نکته بعد در ارتباط با خیال متصل است که با این تبیین، این تجربیات واقع نما نخواهد بود و صرفا خیالات خواهد بود.
در ادامه دکتر شیروانی نیز به نقد ارائه پرداخت و عنوان داشت که این دست موضوعات مورد استقبال واقع گشته و دارای اثر بخشی و بازتاب اجتماعی بسیاری بوده است.
ایشان اصل این پدیده را قابل انکار ندانسته و گفتند نمی‌توان آن را حاصل تخیل افراد و صرفا خیال متصل دانست.
ایشان در ادامه به نقد عدم واقع نمایی این تجربیات پرداختند. البته نسبت به این مساله اذعان داشتند که این تجربیات نسبت به اعتقادات فرد واقع نمایی ندارد و نمی‌توان لوازم اعتقادی از این تجربیات گرفت،البته این همان مساله ایی بود که ارائه دهنده مقاله بروی آن تاکید داشت.
در پایان آقای سعید فامیل دردشتی ضمن تشکر و قبول برخی نقدها به پاسخ انتقادات پرداخت و پاسخ تفصیلی برخی نقدها را به مقاله ارجاع دادند.
ایشان تاکید داشت بر اینکه خیال متصل نقش اساسی در این تجربیات دارد و شاهد آن تجربیات افراد بالغ و نابالغ است که در افراد نابالغ این تجربیات بسیط است، زیرا قوه خیالش رشد نکرده و همچنین تجربیات افرادی که در کشورهای کمونیست و یا مسیحی می‌زیستند با تجربيات افرادی که در کشورهای مسلمان می‌زیستند می‌باشد.
ایشان در ادامه به نقد برنامه زندگی پس از زندگی پرداختند و عنوان داشتند که اکثر افراد بیننده این برنامه بدلیل اینکه مسأله واقع نمایی و عدم واقع نمایی برای آنان تبیین نشده دچار سوء تفاهم می‌شوند.


عضو شوید :

لینک کوتاه :
eeta.hozehkh.com/?p=477

برچسب ها :

اشتراک گذاری :
Share:

اخبار مرتبط

اخبار